به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: انتظار برای مشخص شدن نتیجه انتخابات آمریکا برای صدها میلیون انسان روی زمین مانند آن است که بخواهید بدانید قرار است از سوی مار گزیده شوید یا عقرب! واقعیت ماجرا برای شهروند اهل تهران، بغداد، کابل، دمشق، اسلامآباد و صنعا چیزی جز این نیست و تمام آنچه درباره تفاوت ترامپ و بایدن گفته میشود، حقهبازی و شامورتیبازی عدهای است که یا متوهماند و یا نان راهانداختن چنین سیاهبازیهایی را میخورند.
اوبامای دموکرات با شعار تغییر در سال ۲۰۰۸ روی کار آمد و در تبلیغات خود از جنگهای بیپایان بوش جمهوریخواه انتقاد کرد و وعده داد زندانهای مخوفی همچون گوانتانامو را خواهد بست. اوباما نه تنها حضور و مداخله نظامی آمریکا در غرب آسیا را کاهش نداد بلکه آن را تشدید هم کرد و دامنه ترورهای پهپادی را در منطقه بهشدت گسترش داد. ترورهایی که در آنها علاوه بر اهداف مورد نظر آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، در اغلب موارد غیرنظامیان نیز کشته میشدند و رسانههای غربی برای کودکان و زنان و مردان بیگناه این حملات که تکهتکه میشدند، نام «تلفات جانبی» را انتخاب کردند تا مبادا خاطر شهروند لسآنجلس و آریزونا و دالاس مکدر شود و به این سؤال فکر کند که رئیسجمهور ما آن سوی دنیا چه غلطی میکند.
برای ملت ایران چه فرقی میکند که جمهوریخواهان چهار سال دیگر مستاجر کاخ سفید باشند یا دموکراتها جای آنها را بگیرند؟ آنهایی که مدعی تفاوت این دو هستند کافی است چشم خود را باز کنند و نگاهی به طرحهای ضدایرانی کنگره و سنا و نتایج این طرحها بیندازند. تمامی این طرحها با آرای قاطع و اغلب آنها با چیزی حدود ۱۰۰ درصد آرا تصویب شدهاند. در یکی از موارد در سنا که تنها یک سناتور به طرحی رای منفی داده بود درباره چرایی مخالفت خود با آن طرح ضدایرانی گفته بود به نظرم این طرح به اندازه کافی قوی نیست!
فضای سیاسی آمریکا در مورد ایران چنین ذهنیت و عملکردی دارد و در کشور ما روزنامهای تیتر میزند؛ ارزانی بایدنی یا گرانی ترامپی و فردی که هر روز در شبکههای ماهوارهای، سایتها، روزنامهها و شبکههای اجتماعی مشغول حرافی است از انتخابات آمریکا که تبدیل به افتضاحی تمامعیار و شرمآور شده نتیجه میگیرد که قدرت در آمریکا در دست قانون بوده و این واقعیتی تحسینبرانگیز است!
این قلیلالفکرها و کثیرالکلامها علاقهای به دیدن واقعیتها ندارند. در انتخابات آمریکا شبکههای اجتماعی بهشدت کنترل میشوند و هر کسی حق ندارد درباره نتیجه انتخابات هرچه دلش خواست بگوید. برای نمونه توئیتر چند روز پیش اعلام کرد فقط هفت منبع رسمی حق اظهارنظر درباره نتیجه انتخابات را دارند و بقیه باید با استناد به این هفت منبع عمل کنند، در غیر این صورت توئیت آنها پاک یا با اعمال محدودیت مواجه خواهد شد. ظاهراً روی حساب و کتاب و با سند و مدرک حرف زدن فقط برای آمریکاییها خوب است و برای کشورهایی مانند ایران نشانه دیکتاتوری و نبود آزادی رسانه و بیان!
هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان گفته است؛ «برای اینکه دموکراسی کارایی داشته باشد، بازندگان معقول و محترم از برندگان زیرک مهمتر هستند.» بازنده معقول و محترم در آمریکا و اروپا خوب است اما اگر مثلاً در ایران بازنده زیر میز بزند و بیسند و مدرک ادعای تقلب کند، میشود نماد آزادیخواهی و دموکراسی و باید از او حمایت کرد و پشتش ایستاد. برخورد غرب و رسانههای آنها با ادعای تقلب در ایران سال ۸۸ و آمریکای ۲۰۲۰ بسیار جالب و قابل تأمل است. این دوگانگی شرمآور و یک بام و دو هوای غربی آنجایی اوج خود را نشان میدهد که در آمریکا حتی اغلب همحزبیهای ترامپ هم از ادعای وی مبنی بر تقلب حمایت نکردهاند اما درباره ایران کل غرب به میدان آمده و از تمام ظرفیت خود - رسانهای، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و حتی امنیتی- برای پشتیبانی از فتنه ۸۸ استفاده کردند.
برای فهم واقعیت و ماهیت انتخابات آمریکا باید به سخنان صحنهگردانان این خیمهشببازی توجه کرد. آنچه در آمریکا انتخابات نامیده میشود، تزریق پول از سوی صنایعی است که کسبوکار آنها مرگ است و مستقیم یا غیرمستقیم در آن دستی دارند. یکی از این صنایع بزرگ شرکت بوئینگ است که علاوه بر هواپیماهای مسافری، تولیدکننده تسلیحات و جنگافزار نیز هست.
دیو کالون، مدیرعامل شرکت بوئینگ، در تیرماه گفت بدون توجه به آنچه در سوم نوامبر(روز پایان انتخابات آمریکا) اتفاق میافتد، بسیار خوشحال خواهد بود. کالون گفت: «من فکر میکنم هر دو نامزد، حداقل از نظر من در سطح جهانی و به دفاع از کشور ما علاقهمند هستند و من معتقدم آنها از صنایع پشتیبانی خواهند کرد. من فکر نمیکنم که ما بخواهیم موضعگیری کنیم که یکی بهتر از دیگری است.»
سخنان کالون گویای یک واقعیت مهم و کلیدی است. آمریکا در سیاست خارجی خود بهعنوان یک واحد کاملاًً متحد و منسجم عمل میکند. مجموعههای صنعتی- نظامی پول کمپینهای انتخاباتی را تامین میکنند. دولتهای برآمده جنگهای قبلی را ادامه میدهند و جنگهای جدید به راه میاندازند تا محصولات این مجموعهها همچنان فروش رود، آدمهای معمولی و بیگناه در کشورهای مختلف کشته میشوند. مسئول تطهیر و پاک کردن خون از پنجه و دندان آنها نیز برعهده هالیوود و دیگر رسانههای آمریکایی است که باید این کسبوکار پرسود و مرگآفرین را مبارزه علیه تروریسم و جنگ برای آزادی و دموکراسی جابزنند. یمن یکی از فاجعهبارترین نمونههای این اتحاد شوم است؛ کشتار در دوره دموکراتها شروع شد در دوره جمهوریخواهان ادامه یافت و در دوره بعد نیز ادامه خواهد داشت.
انتخابات آمریکا فقط در مورد سیاست خارجی این کشور بیتأثیر نیست. مسائل اساسی و چالشهای بزرگ این کشور نیز فارغ از اینکه ترامپ برنده اعلام شود یا بایدن، ادامه خواهد داشت. لیست این چالشها بلندبالاست و برخی از آنها عبارتند از؛
۱- نظامی شدن پلیس ادامه مییابد؛ در برخی شهرها پلیس
به هلیکوپترهای بلکهاوک و حتی تانک مجهز شده است!
۲- آمار زندانیان افزایش مییابد؛ زندانها در آمریکا به شرکتهای خصوصی سپرده و به کسبوکاری بسیار پرسود تبدیل شده است!
۳- فقر گسترش خواهد یافت؛ ۴۶ میلیون آمریکایی زیر خط فقر هستند و ۱۶ میلیون کودک دسترسی به غذای کافی ندارند.
۴- کشتن مردم عادی بهخصوص سیاهپوستان توسط پلیس ادامه مییابد؛ سالانه صدها آمریکایی - عمدتاًً سیاهپوست- بیدلیل یا با دلایل واهی با شلیک مستقیم پلیس کشته میشوند. احتمال کشته شدن به دست پلیس در آمریکا هشت برابر بیشتر از مرگ بر اثر عملیات تروریستی است.
۵- فساد دولتی گسترش مییابد؛ از هر ۱۰ آمریکایی ۸ نفر معتقدند که دولت بهشدت فاسد است و دولتمردان این کشور به منافع خود فکر میکنند تا شهروندان. این نظر با آمار نمایندگان کنگره تقویت میشود که اغلب آنها ۱۴ برابر بیش از قشر متوسط جامعه دارند و در واقع کنگره جای ثروتمندان است نه آدمهای عادی.
۶- نظارت و کنترل بر مردم بیشتر خواهد شد؛ چشمان دولت در هر کجا و هر حال شهروندان را تحت نظر دارند. چه چیزی میخوانند، چه چیزی میبینند، کجا میروند، چقدر هزینه میکنند، با چه کسانی تعامل دارند و... همهچیز رصد و پالایش و آنالیز میشود.
اینها تنها چند نمونه از واقعیتهای پیشروی آمریکاست. اسفبارتر و ترحمبرانگیزتر از وضعیت آشفته و رو به انحطاط آمریکا، وضعیت آنهایی است که دل به این آمریکا بسته و از آن انتظار گشایش دارند. نکته رقتبار ماجرا آنجاست که اگرچه این جماعت خروار خروار به آمریکا ارادت داشته و به آن خدمت میکنند اما آمریکا در برابر این ارادت قلبی و بیپایان، سرسوزنی هم به آنها عنایت نمیکند؛
بیمزد بود و منت هر خدمتی که کردند/ یارب مباد کس را مخدوم بیعنایت!